جدول جو
جدول جو

معنی سلح پوشی - جستجوی لغت در جدول جو

سلح پوشی
(سِ لَ)
پوشیدن سلاح جنگ و خود را بدان آرایش کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ)
عمل سلاح پوشنده. عمل آنکه سلاح می پوشد. حاصل عمل سلاح پوش:
زاهد که کند سلاح پوشی
سیلی خورد از زیاده کوشی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو نِ دَ / دِ)
سپاهی که سلاح پوشیده باشد. (ناظم الاطباء) ، آنکه سلاح می پوشد. سلاح پوشنده
لغت نامه دهخدا
(دَ)
عمل پوشیدن دلق. حالت و چگونگی دلق پوش:
تا مگردلق پوشی جسدم
طلق ریزد بر آتش حسدم.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ تَ / تِ)
پوشندۀ سلاح. (مؤلف). سلاحدار و سپاهی. (ناظم الاطباء) ، جاندار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تفنگدار، سلاحدار، مسلح
متضاد: غیرمسلح، نامسلح
فرهنگ واژه مترادف متضاد